آشنایی بیشتر باهمدیگر

ساخت وبلاگ
7 تیر 97دیشب بعد یک سال و نیم دوباره عصبیم کرد مادرم...اونسری هم مادرم.کلاهرسری فقط مادرم و الفاظ تلخ و نیش دارش..زهرش از زهرِمار هم بدتره...چنان دادی زدم. وقتی چاقو روپرتاب کردمفقط شانس اوردم کسی ت اشپزخونه نبود.دقیقاحرفایی ک همیشه میزدو میزنه رومیخواد یکجا برای عروسیم تلافی کنههههه. بعد میگن ماد آشنایی بیشتر باهمدیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrevaiman بازدید : 29 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:19

ایمانممم دنیای ِ منعزیزِدل زهرهروتختمون ..تواوج خستگی پنج شنبه شبییتوبغل هم .تازه ی ساعت بود ک پریود شده بودم...فک کن ...ببین تو چ حالو روزی.. درحال ماچ وبوسه و عشق بازی گفتییی نکن زهره... نکن...دیوونم نکن.گفتم دیونه ؟ گفتی یعنی ازتهههههه تههه دلم میخوام بکنمت آشنایی بیشتر باهمدیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrevaiman بازدید : 17 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:19

" #عــــــــشــــــــــق "
قــشـــنـگـــــ تــــــریــــــــن اتفاق دنـــــیــــاست

آرزودارم این احساس قشنگ رو
درکنار شخصی که آرزوش رو دارید
تجربه کنید آشنایی بیشتر باهمدیگر...

ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrevaiman بازدید : 13 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:19

چقدر حرف دارم واسه این کلمه ...

مامان قشنگ من
بهترینم
باعث افتخارمی
به خودم می بالم که مامان منی

آشنایی بیشتر باهمدیگر...
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrevaiman بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 11 دی 1397 ساعت: 9:10

  حیوان  ات مردمانی دیگرند
همچون ما،مسافران این کره خاکی
اسباب بازی،دلقک ،وزیردستان مانیستند
آنها همچون ما،درگذرزمان دراین سیاره،اسیر و گرفتارشده اند!
درکشان کنیم و با آنها مــــــهـــــربـــــان باشیم.

آشنایی بیشتر باهمدیگر...
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrevaiman بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 11 دی 1397 ساعت: 9:10

هیچ نمیگی مرده غرور داره. همسرم ه دارم باهاشون اینجوری میحرفم. دلشو میکشنم ..
ازبازار تا خود پشت مسجد فقط اشک ریختم
یکم زمان بده بهم
نمیخواستم بیام ببینمت
دیگه هیچوقت با من اینجوری تا نکن
نگو از کاران خسته شدم. ازخودم بدم اومد.
منم مردم.
جایگاه همسرم..
که اونجوری خوردم کردی...

آشنایی بیشتر باهمدیگر...
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrevaiman بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 11 دی 1397 ساعت: 9:10

به اندازه کافی تو گذشته غم داشتم.اذیت شدم.کلی حرف و داستانوتحمل   کردم  ... اعصاب خوردی داشتم
الان دیگه فقط ارامش میخوام ...
هیچ وقت باهام دعوا نکنی...
جروبحث نکنی...
خیلی مهمه تودعوااا حرمت شوهرتو نگهداری
دااااد نزنی
بی حرمتی نکنی
من خیلی دوستدارم که همه روتوخودم میریزم و چیزی نمیگم بهت. 

طبق معمول سرخرج ومخارج خانوادت و کاراشون بود....

آشنایی بیشتر باهمدیگر...
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrevaiman بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 11 دی 1397 ساعت: 9:10


ماشین ایمان فروخته شد
یاالرحم الراحمین هزاربارشکرت
قلبم
روحم
جسمم
فکرم
لبام
چشمام
تک تک سلول های تنم شادن و آروم
یه آرامش غیرقابل وصف
رویایی ترین حال ممکن روداشتم این دوروز
الحق که تنها تویی سزاوارپرستش
الحق که ازتو دانشمند تروبزرگوارتر نیس
شکرت خدا
الحمدالله

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت 3:19&nbsp توسط zohrevaiman 

آشنایی بیشتر باهمدیگر...
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : تیرروزای,فکروخیال, نویسنده : zohrevaiman بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 14:27

عصربایدمیرفتم ج ازمایشو میگرفتمچون کلی اصرارکردم ک ازکارت نشی. ونیای با من دکتر. ازشدت فکروخیال ونگرانی بابت تنهایی رفتن من معدت ترش کرده بود...توجوجه بروستددهخدا کلی حرفای عاشقونه زدیم...مدام میگفتی قربون چشمای خوشگلت.فدای هیکلت.مجنون شدم زهره.. حاضرم جونمو بدم برات.. اگه میدونستم قراراینجوری تااین حد عاشق بشم ک از وجود خودمم بگذرم برات. ازد نمیکردم... خودازارشدمچشمای نازت پربود ازاشک و عشق...پربودی ازحس خواستنجلوم.روبه روم یه مرد خوش چهره ورزشکار غیرتی هزاردرصد مجنون..نشسته بود.تاحدی ک وسطای حرف من گفتی پاشوزهرهدیگه طاقت ندارم ...بایه لحن عاشقونه.ِ حالت چشمات. طرز گفتنت..ِکه اشکام ریختوگفتم بریم ک توخونه ببلم کنی؟گفتی اینقدمجنونم ک به همه اطرافیانت حسودی میکنم. به در و دیوارتون.اشیاخونتونحتی ب خودت...وقتی رسیدیم خونتونِ اون ده دیقه ای ک تو اتاقت باهات خلوت میکنم. دوسه بارگفتی عاشقتم عشقم. میمیرم برات دختر. عاشقتم لعنتیِ..گفتی زهره توچرا اینقد خوشگلی؟چرااینقدپاک و مهربونیمن تو رو ازکجا پیدا کردم؟باخنده ولحن بچگونه گفتم سرکوچمون. دم خونمون...هیکلتو قربون.گفتی زهره زهره شدی همه وجودم + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت 3:24&nbsp توسط zohrevaiman  آشنایی بیشتر باهمدیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : مردادمون, نویسنده : zohrevaiman بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 14:27

3 مردادماههنوز ماشین بفروش نرسیدهعصری بایدمیرفتم پیش چشم پزشک.5ونیم ک مطب دکتربودم..بیست دقیقه بعدش همسرجان زنگیدن ک کجایی ومطب چجوریهعشق جان فکرکرده بودرفتم پیش مژدهی ..بعدادرس پرسیدوگفتم فردوس جنوبی. سمت کوچه امیرامجد.ی کوچه ازش بالاتر... ولی فکر کردم پای تل ازش قول گرفتم ک نیایااااامغازه روبخاطرمن ول نکنیااااحرفممون ک تموم شدسرم توگوشی بود و طبقاین چندهفته اخیرمشغول پیداکردن کارای فوندات و این حرفابودم اصلامتوجه گذرزمانم نبودم ک یه نیم ساعتی حدوداگذشته،سرمو ک بی هوابالااوردم دیدم پادشاه قلبم،همه وجودمبااون صورت مثل ماهش روبه رومه،،،چشام کلی درشت شدوقلبی شکلمثل بچهاکه یهوذوق میکننا،اونجوری ذوقیدمپاشدم رفت سمتش ودست دادم و بعدش کلی لاوترکوندیم..نوبتم شدورفتیم داخل.بعدشم موتورسوارییوهوووکلی حال داد.توکوچه امیرامجد بادوتا دستام شیکمتوگرفتموشروع کردم به بوسیدن گردنت. پشت گردنت..تازشم رفتیم کوکی فروشی کلی هم وسایل خوجل موجل گرفتیم..وبازهم زهره روشرمنده کردی...اخرشبش هم بازاومدی توحیاط مونوااای برقامون رفت قد یک ربع ده دیقههزارتاعشق بازی کردیم وهرهزاربارشم عاشق ترگفتی به عشق + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت 3:25&nbsp توسط zohrevaiman  آشنایی بیشتر باهمدیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت آشنایی بیشتر باهمدیگر دنبال می کنید

برچسب : ونگرانی, نویسنده : zohrevaiman بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 14:27